میتینگ به مناسب ۱۶ آذر – مقابل کنسولگری ایران 7.12.2020

سه نام ماندگار، شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا که جان فشاندگان جنبش دانشجوئی کشورمان در ۱۳۳۲ هستند، نشانی‌ست بر دیرپائی این جنبش. با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی در ایران، سرکوب طبقات و اقشار نا راضی، از جمله جنبش دانشجوئی با شدت و حدتی بی مانند آغاز شد.. حمله مزدوران و قاتلین رژیم در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به خوابگاه دانشجویان و به قتل رساندن ۷ دانشجو، جنبش دانشجوئي را برای مدتی کوتاه عقب راند.

پس از آن خمینی با حماقتی شرم آور چنین گفت: «خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‌یی بالاتر است. ... دانشگاه بدترین مرکزی‌ست برای این که ما را به تباهی بکشد.» پس از آن دانشگاه یک سال تعطیل شد. جنبش دانشجوئی که چند سالی در درون خود با گرایشات طبقاتی - مذهبی در پوزیسیون و اپوزیسیون دست به گریبان بود و از این سو به آن سو کشیده می‌شد، مثل پشتیبانی از خاتمی و جریان دوم خرداد و غیره، با عروج جنبش کارگری در ۱۳۸۴ و ایجاد سندیکای مستقل رانندگان شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه، جان تازه‌یی گرفت. اولین نیروی تا اندازه متشکلی که از این جنبش مشخص کارگری پشتیبانی کرد، بخشی از دانشجویانی بودند که با دفتر تحکیم وحدت خط کشی کرده بودند. پشتیبانی این بخش از دانشجویان، دفتر تحکیم وحدت را کاملا متلاشی کرد و جنبش دانشجوئی گام بلندی از سلطه‌ي مذهبی حاکم رها شد.

در ۱۳۸۷ سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه اعلام موجودیت کرد. مبارزات طولانی و قهرمانانه این کارگران گام به گام رادیکالتر می‌شد و همراه با آن، کارگران کارخانجات دیگر، افراد آزادیخواه و مترقی منجمله اکثریت دانشجویان دانشگاه‌های ایران از آن‌ها پشتیبانی کردند. جنبش دانشجوئی با خیزش جنبش کارگری جان می‌گرفت و با گام‌های روز افزون استوارتر به سوی این جنبش حرکت می‌کرد. جنبش دانشجوئی در خیزش آبان ماه ۱۳۹۸ توانست تأثیر عمیقی در رادیکالتر شدن جنبش عمومی مردم ایران به ویژه بر جنبش کارگری بر جای نهد. در این جنبش زحمتکشان به ویژه زنان زحمتکش پیشاپیش همه مردم معترض حماسه آفریدند. جنبش دانشجوئی با صلابت در پی کارگران می‌رفت و با طرح شعارهای بسیار مترقی، دشمن و دوست را با شفافیت بیشتری نمایان میساخت: جنبش دانشجوئی در این تنش اجتماعی با کل رژیم جمهوری اسلامی با همه دسته‌بندی‌هایش مرز کشید و فریاد زد: "جمهوری اسلامی نابود باید گردد" و مبارزه آشتی ناپذیر مردمان کار و زحمت را در شعارشان شکل دادند: "کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم" و زمانی که تعداد اندکی از دانشجویان و عناصر بینابینی شعار می‌دادند که: "رفراندم رفراندم راه نجات ایران" جنبش دانشجوئي همراه با جنبش کارگری فریاد زد: "نه رفراندم نه اصلاح، انقلاب انقلاب" و آگاه که خود فروختگان پرو آمریکائی شعار آمدن این و آن را می‌دادند، اکثریت مطلق دانشجویان فریاد بر آوردند که: "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر" و آنگاه همراه زحمتکشان میدان مبارزه را ترسیم کردند: "چه دی باشه چه آبان، پیکار کف خیابان". در پشتیبانی از شعار انقلابی و دوران ساز کارگران هفت تپه "تجمع شورایی و کنترل شورایی تولید" جنبش دانشجویی بعد از کارگران که در تولید و کارخانه متشکل بودند، متشکل‌ترین نیروی حمایت کننده این شعار بود. در رستاخیز آبان ماه جنبش دانشجوئی نیز جانفشاندگان بسیاری تقدیم مبارزه آزادی خواهانه نیروهای مترقی در این سر زمین نمود.

جنبش دانشجویی ایران یک دست نیست. دانشجویان از اقشار مختلفی در دانشگاه‌ها گرد آمده‌اند. ولی این جنبش به علت سهم بالا در پژوهش‌های علمی در جامعه و حساسیت علیه ستم و سرکوب، در هر برهه زمانی خود را میتکاند و با تسویه فکری خود، به جنبش کارگری نزدیکتر می‌شود. جنبش کارگری مبارزه، استقامت و پایداری را به جنبش دانشجوئي میآموزد و جنبش مترقی دانشجوئی حامل نوع تفکر علمی برای جامعه و جنبش کارگری‌ست. در صورت  حضور گسترده یک سازمان راستین کمونیستی، این دو شاخه مهم از جنبش انقلابی مردم ما می‌توانند عمیق‌تر و گسترده‌تر و یکپارچه‌تر برهم تأثیر بگذارند. و با سازماندهی طبقات کار و زحمت و مردمان مترقی و آزادیخواه بساط رژیم فاشیستی سرمایه‌داری مذهبی جهل و خرافات و تاریکی را بروبند و جامعه‌یی آزاد، خالی از استثمار، جنگ، زندان و شکنجه و اعدام را برپا سازند.

پیروز باد مبارزات دوران ساز کارگری

مستحکم‌تر باد پیوند جنبش دانشجوئی با جنبش کارگری

زندانی سیاسی آزاد باید گردد

سرنگون باد رژیم سرمایه‌داری مذهبی جمهوری اسلامی.

زنده باد انقلاب

زنده باد سوسیالیسم

شورای فعالین سوسیالیست و آزادیخواه - هامبورگ